۱۳۸۷ دی ۲۷, جمعه

شب

شب میشکنم من تاسحر هر پارچه شب، شب می شود
اندر ورق درد من درد دیگر صف می شود

کشوری من! یاد تو ام، بی تو بودن کی می شود
فکری برای صبح نیست، لیک هر دروغ گب می شود

قاصد صبح دشمن روشنایی است که در این زمین
با وعده های افتاب سارق اخگر می شود

هیچ نظری موجود نیست: