۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

شعر سیاسی

سروده سیاسی (شعرسیاسی)
شعر سیاسی شعریست مسئول که زادۀ درد اجتماعی و سیاسی شاعر بوده و شاعر بادر کی که از روند ویابه اصطلاح معمولترفضای سیاسی جاری دارد آنرا بازتاب می دهد که؛ خواه انتقادی باشد یا انگیزه بخشی؛ اما آنچه مهم ترین عنصر ان است این است؛ که شاعر باید آزاد از زنجیر تعصب و تحسد باشد.
در شعر سیاسی شاعر درد ویا هر حسی دیگری که در سرودۀ سیاسی بازتاب می دهد تنها درد شخصی درونی سراینده نیست بلکه درد واحساس اجتماع و جغرافیای زندگی شاعر است هر شاعری که شعور سیاسی داشته باشد ناچار شعرش نیز سیاسی می شود.
مثل هر پدیدۀ هنری دیگر شعر نیز یک پدیدۀ مسئول است. وباید مسئولیت خویش را اجرا کنند، روی این موضوع دکتر علی شریعتی در جزوۀ مسئولیت شیعه بود ن بسیار به گونۀ هنری و عالی سخن گفته است.
شریعتی دران کتاب نقل از حسان فرزند ثابت از شاعران هم عصر محمد خدا ذکر می کند که حسان بن ثابت خیلی، در نزد محمد محبوب بود. به گونۀ که محمد در جاییکه ارزوی داشتن یک خانه می کرد آنگه که انجا صاحب خانه می شود انرا به حسان بن ثابت می بخشد و حسان ثابت کسیست که در جنگ خیبر با زنان در قلعۀ که مخصوص زنها بود بسر می برد و جرئت جنگ و مبارزه با دشمن محمد را نداشت. حتی در همین قلعه آنگه که مردی ازدشمنان محمد به قصد حمله بر زنان وارد می شود زنان به حسان می گوید که باید رفته دشمن را بکشد اما این حسان محبوب محمد همین جرئت را هم ندارد ولی وقتی که عمه محمد می رود دشمن را می کشد سپس به حسان می گوید که تو مردی و غنیمت مربوط تو می شود بر ووسایل اورا بگیر همین حسان رفته لباس زره و وسیله های حربی اورا می گیرد وازین خوش می شود.
هدف از ذکر این گفته این بود که به هر صورت در فرهنگ ما، دین ما، مصلحت ما و سنت ما؛ شعر ما مسئول است.
انسان ذاتا یک موجود سیاسی است و در جهان امروز خیلی ها هرنوع فعالیت انسانی را سیاسی می داند، لذا هنر امروز نیز خیلی سیاسی شده است، متاسفانه در شرق و خصوص در ساحۀ ادبیات دری چندان روی ادبیات سیاسی بزرگان چیزی نه نوشته اند ودر ادبیات افغانستان حتی این گونه نوع بندی شعر را هم ذکر نکرده اند و لی این پدیده در غرب دیریست که آشنا بوده و نوعی بزرگی در ادبیات می باشد.
در حالیکه ادبیات پارسی دری افغانستان از همان آوان آغازین اش سیاسی بوده است چنانچه که حنظلۀ بادغیسی به روایت تاریخ و نظر خیلی از بزرگان اولین سرایندۀ شعر پارسی است شعر سیاسی سروده است و انچه امروز بدان منسوب می دارد این شعر بلند اوست:
مهتری گر به کام شیر درست
شو خطر کن زکام شیر بجوی
یا بلندی و عزو نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
ببین! این شعر چه اندازه سیاسی است، می شوراند، به جوش می آورد وفرامی خواند؛ به قیام، ایستادگی سربلند زیستن وزندگی کردن با افتخار.
این سرودۀ بلند سیاسی تاثیر افسانه یی روی کسی بنام عبدالله خجستانی (کشته شدۀ 262هجری) نمود درین مورد نظامی عروضی چنین می نویسد که روزی عبدالله خجستانی این شعر را خواند به هیجان امد و امید یافت که به خواست های خود می رسد. آنگه که او اقدام نمود واقعا توفیق یافت او ازخربندگی به امیری رسید.
باید گفت در هر زمانی شعر سیاسی یا به زبان مستقیم یا به زبان کنایی ویا هم تمثیلی وجود داشته است.
و گاهی ممکن شده است که یک سروده سیاسی خلق نشده ولی سیاسی شده است .
در دورۀ حاضر نخبه گانی ادبی ما بیشتر نمونه های سیاسی در آثار شان دیده می شود، و واقعا درد خودرا و انتقاد خویش را به زبان هنری شعر بیان نموده است:
و من اکنون چند نمونۀ سیاسی شعر های شریف سعیدی رادرین وبلاگ نوشته می کنم ودرآینده ها تلاش می کنم تا یادی ازتمام سیاسی سرایان خاک خود داشته باشم.
وخصوص از بزرگانی چون ابو طالب مظفری،محمدشاه واصف باختری، کاظم کاظمی،قنبرعلی تابش، و............دیگر بزرگان .
دیوار ها

می خورد دیوار ها دیوار ها روح مرا
می جود زنجیر ها دستان مجروح مرا
خواب می بینم که توفان سیاهی می برد
خصم عاصی را نه، اری، عصمت نوح مرا
خواب می بینم که درخون ها رها شان کرده اند
آخرین قصّاب آهو های مذبوح مرا
خواب می بینم که دفتر های شعرم مرده اند
می برد مرداب ماتم های مشروح مرا
می پرم از خواب، در بسته است دورم تیرگی است
می خورد دیوار ها دیوار ها روح مرا

این شعر شریف سعیدی یک شعر سیاسی است. این شعر سرودۀ سال 1381 خورشیدی می باشد؛ که شاعر با کمال هنروتوانای شکایت دارد از وضع سیاسی جاری در کشورش که مردمش سلب ازاد ی شده و تحت استعمار زندگی میکند ببینید درشعر، شاعردیوار های که در اطرافش احساس می کند وزنجیرهاکه دست مجروحش را می جود نبود ازادی سیاسی است ومن شاعراجتماع در درون وطنش است نی نفس شاعر؛" توفان سیاه" و "آخرین قصّاب" شاید امریکا باشد، و مرگ دفتر های شعر اینجا از بین رفتن دفتر شعر شاعر نیست بلکه ازبین رفتن فرهنگ ، زبان وهنر جامعۀ شاعر است.
شریف سعیدی شاعر دردمند و با احساسی است که شعر های بسیاری به نوع سیاسی سروده است: چار پارۀ تحت عنوان "نامۀ سرباز" او بیان بسیار عاطفی و هنرمندانه ایست از وضعیت موجود وروز گار زن وطنش و مرد هموطن اش؛ که هنر مند خوب ومحبوب وطن ما "داود سرخوش" با خواندن ان با موسیقی مؤثریت و تنفذ ویژه یی بدان بخشیده است:

نامۀ سرباز

با آن که افق سه چار روزن باز است
در کوه، هنوز شب طنین انداز است
هردره، دری به اشک صدها مادر
هر سنگ، دری به گور صد سربازاست

زن خسته زروز بین بستر افتاد
شب، رخت سیاه شد سر در افتاد
کابوس امد نشست بر سینۀ زن
از طاقچه، قاب عکس عسکر، افتاد

زن مانده گرسنه، مرد سنگر رفته است
آری، به سر وظیفه عسکر رفته است
عسکر به زنش نوشته خط با خونش:
ماه از سر پایگاه رهبر رفته است
2 همان کتاب ص: 125
نمونۀ عالی دیگر سرودۀ سیاسی سعیدی سرودۀ " ماه هزار پاره " است که دران نیزهستۀ موضوع سیاست است؛ اما کلام شاعر اینجاگرچند بیشتر کنایی است با ان هم شواهدی است که خواننده را به قضاوت بدان که این شعر سیاسی است کمک می کند؛ مانند: کاربرد استعاری واژۀ شب و یاد کردن شاعر از ملت ومذهبش؛ که در آوان سرایش شعر (11-3-1386) تحت ظلم و فشار طالبان (دشمن مبغض وکینه توز ملت شاعر) بودو ضمنا یاد ازبودا .
ماه هزارپاره

ابر سیاه امدو بر کوه ایستاد
باران گرفت وزوزۀ ظلمت کشید باد
آنگه در برابر حکم شب ایستاد
بودا هزار پاره وبودا هزاره شد
ماه هزار پاره به قعر شب اوفتاد
صبح آفتاب آمدو یخ بست روی کوه
خورشیدمردو رفت افق رو به انجماد
بودا نبود و درّه گلو پاره کرده بود
بت مرده باد، شیعه و کفّار مرده باد
شب چند بار پخش شد از ماحواره ها
تصویر های زنده از افسانۀ جهاد


سرودۀ سیاسی دیگر سعیدی سرودۀ تحت عنوان "نامۀ لادینی" است که زبانی است نی تنها از درد ها ورنجهای مردم بلکه روح واندیشۀ انسان ستیزانه و جاهلانۀ دولت مردان کور اندیش را نیزبه نقد می گیرد.
سعیدی دراین شعر بلند وهنری که در تابستان 1380 سروده اندیشۀ سیاسی قدرتمندان حاکم را که مملو ازتحسد، استبداد، آپارتاید، انسان ستیزی وفرهنگ دشمنی است، شدیدا مورد انتقاد قرار می دهد.
سعیدی نه تنها جریان سیاسی را نقد می کند بلکه وصف وطن اش را نیز می کند چنانچه در شعر فرموده " خاک خورشید تماشاکدۀ کوران نیست"

نامۀ لادینی

می کشی تاکه خدا اجر جمیلت بدهد
وبهشتش را پاداش جزیلت بدهد
بت شکستی و به پندار غلط غلتیدی
که خداوند کریم اجر خلیلت بدهد
من یقین دارم صد بار شود کعبه خراب
نیم ثانیه اگر لشکر فیلت بدهد
نه هزاره است و نه تاجیک و نه ازبک ککافر
کفر خواندی، مگر ابلیس دلیلت بدهد
مطمئن باش، خدا نامۀ لادینی را
به کف دست تو و هر چه وکیلت بدهد
این قدر عربدۀ مرگ مکش، نزدیک است
که طوفانکدۀ سینۀ نیلت بدهد
عاقبت موزۀ تاریخ ستم، عبرت را ب
مومیایی زده ورنگ فسیلت بدهد

خاک خورشید، تماشاکدۀ کوران نیست
تابه کی سرمه به چشمان علیلت بدهد؟
چه چراگاه و چه گوساله ستان ساخته ای
تا طویله است وطن عمر طویلت بدهد

سعیدی شعرهای زیادی سیاسی دارد که حاکی از شعور سیاسی، اجتماعی وفرهنگی او است واو واقعا رسالت شاعر بودن اش را ایفا نموده است. میدانیم که شعر درد است واحساس واین شاعر نه فقط درد و حس شخصی خویش را بلکه درد وحس ملت اش را بازتاب داده است.
اگر به برگزینی تمامی سروده های سیاسی سعیدی بپردازیم این دیباچه ضرفیت انرا ندارد . بنا بر این؛ حال یک نمونه از شعر سیاسی اورا که به قالب شعر نو سروده است. به تحلیل می گیرم.

جنگ وصلح

کودک ایستاد
پارگی پیرهن
دردهان دنده های لاغریش بود_
رو به مادرش سؤال کرد:
جنگ کی تمام می شود؟
مادر اشک تازه را
- با تمام پارگیّ چادرش-
پاک کرد وگفت:
گفته اند صلح می شود
پارگیّ پیرهن
- روی دنده های لاغریت -
بخیه می شود
زخم های کهنۀ پر از ورم
روی سینه ام
التیام می شود!
صلح شد.
مادری که سینه هاش ریش ریش بود
گفت به
کودکی – که پارگی پیرهن
در دهان دنده های لا غریش بود-
صلح آمده است لیکن
آه
شاه شاه
شاه شاه
شحنه شحنه
شیخ شیخ
گشته اند
کودکی که عکسی از پدر کشیده است روی خاکها
غلام م شود!

درین شعر جناب سعیدی خلاف انتظار واقع شدن دورۀ بعد ازطالب درمیهن را با توانایی و یژه وعالی بیان نموده است.
آری آنچه در شعر بازتاب یافته است چنان شد، نی یتیمی دلداری شد، نیگرسنه یی سیر،نی نی نی نی و نی هایی دیگر هیچی نشد.




1 ماه هزار پاره مجموعۀ شعر محمد شریف سعیدی چاپ بهار 1382 ناشر محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی

۱ نظر:

جعفر نوعخواه گفت...

شاعران ما دوست دارند که همه ی مردم برای آنها کف بزنند،‌ پس ما باید ازچنین علایقی خداحافظی کنیم و در متن جامعه صدای خود را بکشیم و وانتظار نداشته باشیم که همه ی جامعه برای ما کف بزنند، همیشه هم قرار نیست که جامعه برای شاعران کف بزنند، پس تا زمانی که ما با این ترس وداع نکنیم و انتظار داشته باشیم که ما را مردم بپذیرند در واقع معنایش این است که هیچ تغییری نباید ایجاد شود.
جعفر نوعخواه